شعر عاشقانه

سلام . این شعر زیر یادگاری از دوران خدمتمه که اولین شعرم بود . گفتم بذارم تو وبم شاید شما هم خوشتون بیاد اگه خوب یا بد بود نظراتونو بدین ممنون میشم

یادگاری از تاریخ : 1389/10/28 در ساعت 19:25

گفتم بذار صدات کنم ، گفتی دیگه دیره برام            گفتم بیا ببینمت ، گفتی بی ارزشی برام

گفتم شدی نامهربون ، گفتی همینه رسممون             گفتم جونمو میدم به پات ، گفتی باشه ارزونی تون

گفتم هنوز زوده برام ، میخوای بذاری تنهام ؟          گفتی بابا دیرم شده ، زودتر می افتادی به پام

گفتم دیگه بسه بیا ، دلتنگیام زیاد شده                 گفتی دیگه برو نمون ، تنهایی برات عادت میشه

گفتم من که هنوز دوست دارم ، گفتی من دیگه دوست ندارم   گفتم همین بود عشق تو ، گفتی آره اینه رسممون

گفتم بذار یادی کنم ، از خاطراتی که گذشته          از اون روزای اولی ، که بهمون چی گذشته

گفتی بگو بصورت خلاصه ، نمی خوام بشه تکرار           از اون روزایی که گذشته ، از من و تو به یادگار

گفتم بابا بس کن دیگه ، گفتی نمیخوام مگه زوره ؟      گفتم بذار یادت بیاد ، گفتی میخوام بره از یاد

گفتم یادته چی میگفتی ؟ ، می گفتی پات میمونم          من از غرورم گذشتم ، هنوزم یادت میمونم

گفتی دیگه خیلی دیره ، جاتو کسی گرفته                اینو بدون به جای تو ، اونه که قلبمو گرفته

گفتم باشه برو تنهام بذار ، شاید اینه رسم روزگار        گفتی این حرفا چیه ، تو نبودی لیاقت مدار

گفتم شاید دیگه نبینمت ، تنهایی خیلی سخته برام         بردن خاطرات تو ، از یادم سخت تره برام

گفتی فک نکنم مونده باشه ، حرفی برای گفتن           فقط شاید مونده باشه ، خداحافظی و رفتن

اگه خوشتون اومد بگید باقیشو بذارم

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: